جدول جو
جدول جو

معنی سرد سردی - جستجوی لغت در جدول جو

سرد سردی
به یکباره احساس سرما کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ نِ / نَ دَ)
مقابل گرم کردن: شراب ممزوج و مروق باد در شکم انگیزد و در بندها آرد و معده و جگر را سرد کند. (نوروزنامه)، آزردن و برجای نشاندن. افسرده کردن. سرزنش کردن. تنبیه کردن: یک دو تن را بانگ زد و سرد کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 556). امیر سخت در تاب شد و هر دو را سرد کردو دشنام داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 626). و امیر بانگ بر ایشان زد و خوار و سرد کرد. (تاریخ بیهقی).
- دل سرد کردن بر کسی، دل برگرفتن از او: و نخست که همه دلها سرد کردند تدبیر این پادشاه (مسعود) آن بود که بوسهل زوزنی و دیگران تدبیر کردند. (تاریخ بیهقی).
- کسی را بر دل کسی سرد کردن، او را از نظر وی انداختن: و بهرام مردی مکار و پرفریب است و میخواهد که مرا بر دل ملک سرد کند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرود سرای
تصویر سرود سرای
نغمه سرای، آواز خوان
فرهنگ لغت هوشیار
بی میل کردن، وازده کردن، دل زده کردن، خنک کردن، گرمازدایی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
لتبرّدٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
Cool, Chill
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
refroidir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی بازی ساده با کودکان که از چرخاندن و تکان سر ایجاد شود
فرهنگ گویش مازندرانی
به سرخی گراییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
روی هم
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشته شده، روی هم قرار گرفته، فشرده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
enfriar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
ঠান্ডা করা , ঠাণ্ডা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
остужать , охлаждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
abkühlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
охолоджувати , охолоджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
chłodzić, schładzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
冷却
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
esfriar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
ٹھنڈا کرنا , ٹھنڈا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
ทำให้เย็น , ทำให้เย็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
afkoelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
kupoa, kupooza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
soğutmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
冷やす , 冷やす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
לקרר , לקרר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
raffreddare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
mendinginkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
ठंडा करना , ठंडा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
식히다
دیکشنری فارسی به کره ای